برای میثـــــــــاق...برادری که نبود...
چرا کسی به من نگفت که از تو دور می شوم
تو نیستی و من ز جور روزگار
خموش و بی کس و صبور می شوم
چرا کسی به من نگفت تمام هستی ام تباه می شود
در این سکوت سهمگین
بدون خنده های گرم و دلنشین تو
تمام عمر من گذر به اشک و آه می شود...........
تو نیستی و من ز جور روزگار
خموش و بی کس و صبور می شوم
چرا کسی به من نگفت تمام هستی ام تباه می شود
در این سکوت سهمگین
بدون خنده های گرم و دلنشین تو
تمام عمر من گذر به اشک و آه می شود...........
چرا کسی به من نگفت دلم برای دیدنت دوباره تنگ می شود
تمام شیشه ی خیال بافی ام
اسیر سنگ می شود.......
چرا کسی به من نگفت تو می روی و باز هم دلت وفا نمی کند
نبوده ای ببینی ام...
مرا سوال های این چنین رها نمی کند
تو را به خاطر خدا ! بگو چرا ؟
چرا کسی به من نگفت . . . ؟

+ نوشته شده در جمعه هجدهم تیر ۱۳۸۹ ساعت 19:55 توسط kazhal
|