چرا کسی به من نگفت که از تو دور می شوم

تو نیستی و من ز جور روزگار

خموش و بی کس و صبور می شوم

چرا کسی به من نگفت تمام هستی ام تباه می شود

در این سکوت سهمگین

بدون خنده های گرم و دلنشین تو

تمام عمر من گذر به اشک و آه می شود...........

چرا کسی به من نگفت دلم برای دیدنت دوباره تنگ می شود

تمام شیشه ی خیال بافی ام

اسیر سنگ می شود.......

چرا کسی به من نگفت تو می روی و باز هم دلت وفا نمی کند

نبوده ای ببینی ام...

مرا سوال های این چنین رها نمی کند

تو را به خاطر خدا ! بگو چرا ؟

چرا کسی به من نگفت . . . ؟