من از زندگی تو هوات خسته ام

ازت خستم و باز وابسته ام

نگو ما کجاییم که شب بین ماست

خودم هم نمیدونم اینجا کجاست

بیا با هوای دلم سر نکن

بهت راست میگم تو باور نکن

از این فاصله سهممو کم نکن

بهت خیره میشم نگاهم نکن

تو رنجیدی و دل ندادم بری

خودم رو فراموش کردم تو یادم بری

تو یادم بری زندگیم سرد شه

یه روز این پسر بچم مرد شه

ولی هرشب از خواب من رد شدی

به هر راه رفتم تو مقصد شدی

درست لحظه ای که ازت میبرم

تحمل ندارم شکست میخورم

نمیشه تو این خونه پنهون بشم

بهم سخت میگیری آسون بشم

اگه پای من جاده رو برنگشت

فراموش کن بین ما چی گذشت...