ناراحتم..و وقتی ناراحتم همه چی بهم میریزه...همه چی حتی دستگاهای بدنم...

وقتی ناراحتم وسط گرما لرز میکنم...

وقتی ناراحتم وسط سرما هول میکنم...

وقتی ناراحتم زورم بیشتر میشه...

وقتی ناراحتم تصمیمای بزرگ میگیرم..تصمیمایی که شاید نتونم انجامشون بدم...

وقتی ناراحتم گریم بند میاد و اشکام یخ میزنه...میشه یه تیکه ی سخت به اسم بغض...

وقتی ناراحتم آرزوی مرگ میکنم...

وقتی ناراحتم استخونام گم میشن...عین یه تیکه گوشت بی تعادل یه جا میافتم...

وقتی ناراحتم خدارو نزدیکتر حس میکنم...انگار همه ی عالمو رها کرده و اومده تو اتاق من تا آرومم کنه...کاریکه هیچکس نکرد...

وقتی ناراحتم ...لابد خیلی قشنگترم که همیشه ناراحتم...

حالا وقت دروغه...

دیشب مامانم سراغتو ازم گرفت!مجبور شدم دروغ بگم...مجبور شدم بگم هنوز هستی!زنگ میزنی-پیامک میدی-وبلاگم میای...دلم گرفت...

مامانم سراغتو از من گرفت لیلا...من سراغتو از کی بگیرم؟؟؟

یه خورده آرومم كن /نشون نده كه سردی/ حالا وقته دروغه...

بگو كه بر میگردی.....

بدجوری بد شد...

باندازه کافی شرمندت بودم...اینبار دیگه اتیش گرفتم...اول خواستم بنویسم اتیشم زدی...بعد دیدم نه...خودم کبرت کشیدم به روحم...سه ساعت تمام حرف زدن با کسیکه تو نبودی...چه تراژدی سختی شد قصه امروزم...و سه ساعت تموم حرف زدن توبامن...یه جملشم نخواستم بشنوم...گفتی بیا بامن حرف بزن...بگو چی میخوای...هرچی ته دلت جمع شده بگو...نگفتم..گفتی باشه من میگم...شروع کردی به گفتن اما نشنیدم..نخواستم که بشنوم...گفتی منتظر شنیدن حرف بقیه ای؟3ساعت بابقیه حرف زدم...سه ساعت تموم نگاهم کردی  ودلخور شدی...سه ساعت تموم مشغول شنیدن حرفای...اونم نه حرفای محبت آمیز ...نه حرف دوست دارم...اتفاقا سه ساعت مشغول اثبات کردن بقیه که منو دوست ندارن...هر طوری خواستن شکستن تا اثبات کنن منو دوس ندارن و به من وابسته نیستن...و من بی توجه به کسی که –تنها کسیکه-دوسم داره..عاشقمه ونگرونم...گفت بیا تا بهت بگم چقد دوست دارم...گفت مشغول شنیدن "دوست ندارم" های بقیه ای بیا تا من بگم چقد دوست دارم...میری پیش اونا که میخوان ثابت کنن نمیخوانت...چرا نمیای تا 1000جور ثابت کنم چقدر دوست دارم...3 ساعت تموم گفت نشنیدم.....

جهنم ازآن من خواهد بود...اگه منو بفرستی بهشت...نه...تحملشو ندارم...شرمندگی خودشه یه جهنمه...شرمندگی نعمتها نه....شرمندگی گناهام...تحمل آتیش جهنم هرچقدر سخت باشه ساده تر از شعله های شرمندگیه...منو بفرست جهنم که یکم دلت از دست گناهام خنک شه...هم دل تو هم دل خودم...اصلا مگه جهنم هم هست؟؟؟شاید جهنم هم همون شرمندگی گناهکاراس.هرکی تو آتیش شرمندگی خودش جهنمش برپامیشه...

الحق که خوب ازت تشکرکردم...دستم دردنکنه...

تو اگه نبودی...........

سلام...یه سلام تایپی با دستاییکه تا چند دقیقه پیش داشتن میلرزیدن...شرمندم کردی خداجون...اونقدر عیدی عیدی کردم که عیدی مو بهم دادی...به منی که گرسنم نیست...تشنم هم نیست...نفسم هم پاک نیس...منی که همش جا میزدم..یادته؟تا یه اتفاقی میافتاد سفره گله و اشکو پیشت وا میکردمو ناله ونفرین به زمین و زمان...خدایا یه بار دیگه بچم..یه بار دیگه امتحانمو بادستای خودت غلط گیری کری و غلطاشو درست...طوریکه جای پاک کردنش بمونه تا بفهمم یکی بعد از من اونا رو تصحیح کرده...یکی دیگه رو جوابای غلطم خط کشیده و درستارو واسم خط زده...یبار دیگه بچم کردی خدایا...ممنونم...بیشتر از یه دنیا...

اینبارم هولم دادی به سمت هدفم...هولم دادی و اینو احساس کردم...خدامن چی بگم؟نذار شکرگذاریم با حسادت تبدیل به گله بشه که اگه میخواد بشه  همین حالا نفسمو بگیر...فقط منو تو..نه!فقط تو میدونی چی به من گذشت تو این همه سال...من نتیجه ی چیو دیدم؟؟؟چیزی جز لطف تو؟؟؟آخه قربونت برم توکه میدونی اینا کار من نبود...این لطف بزرگ فقط تکرار اون خاطره بچگیمه و بس...خدایا تا آخرش منو هول بده من از این کار لذت میبرم...ولی دیگه نذار ناشکر بشم...نذار این هدیه رو نادیده بگیرم...هرچند شادی این هدیه اونقدری هست که برخلاف میلم شاید نتونم غم دوستاموامروز درک کنم...هرچند شاید تا مدتی سرخوش باشم...اما خدیا قول میدم زودبرگردم به حال قبلم..حال دلسوزی...حال همدردی...خدایابقیه مزد زحماتشونو دیدنومن مزد لطف تورو...فرق دارن این دوتا باهم...حالاکه کوه بزرگ سرراهمو درهم شکستی کمک کن تپه هاشوهم باهم برداریم...منو برسون به چیزاییکه برام خواستی...

خدایا...تاآخرش...نه

بی "تـــآ" کنارم باش...

لیلا..........خیلی بدی

 من از زندگی تو هوات خسته ام

ازت خستم و باز وابسته ام

نگو ما کجاییم که شب بین ماست

خودم هم نمیدونم اینجا کجاست

بیا با هوای دلم سر نکن

بهت راست میگم تو باور نکن

از این فاصله سهممو کم نکن

بهت خیره میشم نگاهم نکن

تو رنجیدی و دل ندادم بری

خودم رو فراموش کردم تو یادم بری

تو یادم بری زندگیم سرد شه

یه روز این پسر بچم مرد شه

ولی هرشب از خواب من رد شدی

به هر راه رفتم تو مقصد شدی

درست لحظه ای که ازت میبرم

تحمل ندارم شکست میخورم

نمیشه تو این خونه پنهون بشم

بهم سخت میگیری آسون بشم

اگه پای من جاده رو برنگشت

فراموش کن بین ما چی گذشت...